سخنان اصغر فرهادی بعد از بردن اسکار


سلام

هر روز باید بیشتر از دیروز افتخار به ایرانی بودن کرد

تبریک می گم




سلام به مردم خوب سرزمینم.

ایرانی های زیادی در سراسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند و تصور می کنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز.

آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایى که میان سیاستمداران حرف از جنگ، تهدید، و خشونت تبادل می شود، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید.

فرهنگى غنى و کهن که زیر غبار سیاست پنهان مانده است.

من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه فرهنگ‌ها و

تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى و کینه بیزارند.


کوروش کبیر


به نام خدا



فصل جوانی و برومندی و عشق کوروش کبیر


قیام کوروش کبیر پادشاه چهار گوشه زمین



 

کوروش از اسب پیاده شد و با طمانینه و وقار وارد قلعه شد و پشت سر او قریب بیست نفر وارد شدند و اسپنوی فورا از پله ها پائین آمد و کوروش را دید که شمشیر  در دست دارد  ئ می خواهد داخل حصار دوم قلعه شود کاسندان به محض دیدن کوروش  پایش از رفتن باز ماند و به دیواری تکیه کرد و ایستاد

هنگامی که کوروش به حصار دوم رسید به عقب نگاه کرد و چشمش به کاسندان افتاد که به فاصله چند قدم دورتر از او به دیوار تکیه  داده ناگهان  قلبش شروع به تپیدن کرد و نزدیک بود شمشیر از دستش رها شود ، چند لحظه به همین حالت بود سپس  به همراهان خود امر کرد از او فاصله  بگیرند و خود به سمت کاسندان رفت  هیچ کدام قادر به صحبت نبودند و همان طور مات و مبهوت به همه خیره شده بودند . مدتی در همان حال  بودند تا آن که کوروش به خود آمد  و دست اسپنوی را گرفت . اسپنوی  نیز به خود  آمد و به کوروش گفت :

شاهزاده تویی ؟ تویی که در مقابل خویش مشاهده می کنم یا چشم من اشتباه می کند ؟ تویی برابر من یا خیال . آیا بیدار هستم  و یا در عالم خواب تو را می بینم ؟

کوروش تبسمی کرد و گفت :

عزیزم ، کاسندان  نه تو خواب نیستی و به عالم خیال فرو نرفته ای بلکه  عالم بیداری است 

خلاصه این دو عاشق و معشوق که مدت ها همدیگر را ندیده اند در این  گیرودار که هیچ کس  تکلیف خود را نمی داند و عده ای نگرانند  و عده ای  نمی دانند چه بر سرشان خواهد آمد و عده ای دیگر فتح و پیروزی خود خرسند هستند به راز و نیاز مشغولند  و تو جهی به  اطراف ندارند .