یکم محرم

به نام خدا




غدیر خم

به نام خدا


عید غدیر خم رو به همتون تبریک میگم


و امیدوارم ما از شیعیان واقعی مولا باشیم


و تنها به اسم و خونی که شیعه است و نسل به نسل به ما رسیده باشه


شیعه نباشیم


پس یا علی


می خواستم در مورد غدیر خم براتون بنویسم ولی گفتم کی که نمی دونه پس یه داستان کوتاه از حضرت علی (ع) براتون می زارم


امیدروارم لذت ببرین





ادامه مطلب ...

عید قربان


به نام خدا


سلام

عید قربان رو به همتون تبریک میگم


و داستان زیبای ذبح اسماعیل رو براتون خیلی کوتاه اوردم


امیدوارم ما هم مانند حضرت ابراهیم اسماعیل های درونمون رو بتونیم قربانی کنیم



روز عید قربان


روز آزمایش مهر و محبت در برابر طاعت پروردگار




شیطان شکسته خورده با غم به آن منظره که جای دیدنی بود نگاه می کرد ، اسماعیل زانو بر زمین زده به آسمان چشم دارد و حضرت ابراهیم آماده است تا عزیزترینش را در راه پروردگار عالمیان قربانی کند چاقو زیر گلوی اسماعیل است



ادامه مطلب ...

شهادت امام محمد باقر (ع)

به نام خدا 



سلام به مناسبت سالروز شهادت امام محمد باقر (ع) 


یه داستان کوتاه از زندگی ایشون براتون انتخاب کردم امیدوارم لذت ببرین 


ادامه مطلب ...

سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)


به نام خدا 


سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه رو تبریک میگم


براتون بصورت یه داستان کوتاه ازدواج حضرت علی و فاطمه رو نوشتم


دو سال پیش که کتابی رو که این داستان رو بر اساس مستندات اون نوشتم رو می خوندم 


به این فکر افتادم که شاید مردم ایران بر اثر ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه 


میگن که عقد دختر عمو و پسر عمو توی اسمانها نوشته شده


این فکری بود که اون موقع به ذهنم رسید .


پیوند آسمانی




علی و فاطمه

 

فاطمه نه سال پر تلاطم و پر از وحشت را در پشت سر داشت . او با این سن کم اکنون زنی بود رنج کشیده و پر تجربه و فولادی بود آبدیده و نفوذ ناپذیر . در عین حال زیبایی خیره کننده و ظرافت زنانه اش توجه مردانی را که به حجره پیامبر آمد و شد داشتند را جلب می کرد .


علی بیست سال  پر از رنج و کشمکش طاقت فرسا را گذزانده بود و در کنار پیامبر روزهای پر مشقتی را دیده بود در کنار ایشان شمشیر زده بود در بستر مرگ ایشان خوابیده بود او سرباز فداکار دین ، شهسوار اسلام و پیشوای محبوب شیعیان اسلام و پیامبر اسلام در مورد ایشان میفرماید هروقت خشم و ناراحتی داشتم به علی نگاه میکردم  و خشمم از میان می رفت .


ادامه مطلب ...