کوروش کبیر

به نام خدا



فصل جوانی و برومندی و عشق کوروش کبیر


قیام کوروش کبیر پادشاه چهار گوشه زمین


به زمانی پیش از تسلیم شدن پادشاه ماد برمی گردیم



در شهر تمام دکان ها و بازار بسته بود ، مردم شهر مبهوت و سرگردان هر لحظه مترصد رسیدن قشون کوروش بودند .هنگام سپیده دم سپاهیان کوروش اطراف شهر را احاطه کردند و خواستند به داخل شهر هجوم آورند ولی دروازه ها بسته بود ،

کاسندان در طول محاصره سه روزه از این که معشوقه اش کمتر از نیم فرسخ از وی دور است و با وجود این قادر به دیدن او نیست غمگین بود ، روز سوم هنگام عصر خبر رسید که لشکریان کوروسش دیوار قلعه را در هم شکسته و پراکنده کرده اند به محض شنیدن این خبر فورا بر بالای بام رفت و جوانان پارسی را دیدی که شمشیر در دست چون سیل بنیان کن وارد شهر شده اند  ، کاسندان از شجاعت و دلیری آنها تعجب  کرد  ، ظهر نشده بود که تمام شهر به تصرف شجاعان پارسی در آمد کاسندان تمام توجهش به اطراف بود که شاید کوروش را در میان سپاهیان ببیند ،

ناگاه  چشمش به سواری افتاد که در نزدیک در قلعه ایستاده و فرمان یورش می داد  از دیدن این سوار  زانوهای کاسندان لرزیدن گرفت و رنگ صورتش پرید .


نظرات 1 + ارسال نظر
سلاله یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ

عالیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد